آیهانآیهان، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

کوچولوی من

ایهان صدام می کنه مامان

پسر با نمکم سلام الان کنار بابایی خوابیدی و هر دوتا تون انگار کوه کندین و خسته و کوفته خوابیدین بر عکس شما ها من اصلا خوابم نمیاد و اومدم وب گردی امروز بابایی روز کار بود من و تو تنها خونه بودیم اخه هوا سرده ونمیشه با تو زیاد بیرون رفت.خدا رو شکر تو هم پسر خوبی بودی و حسابی با هم خوش گذروندیم. عسلکم انقدر خوشحال می شم وقتی مامان صدام می کنیییییییییییییییییی اخه این روزا وقتی تو اشپز خونه هستم یا حواصم جای دیگه هست صدام می کنی و می گی مامان مامان الهی فدات بوسسسسسسسسسسسسس ...
19 بهمن 1390

عکس بیست ماهگی ایهان

ایهان گلم این عکس رو ده  روز پیش ازت گرفتیم می دونی مناسبتش چی بود؟............. مناسبتش بیست ماهگی تود الهی که همیشه  همیشه  همه روز ها و احوالاتت بیست بیست باشه دوست دارم هزارتاااااااااااااابییست ماهگیت مبارککککککککککککککککککککک   ...
11 بهمن 1390

عکس ایهان

عسلکم سلام عکس نازتو می بینی چقدر خوشکل وخوشمزس ؟الهی فدای ایهان خوشگلم بشم می دونی داشتی چیکار می کردی؟جمعه که خونه مامان جون بودیم دیدیم زن دایی خدیجه یه کیک اورد و گفت امروز تولدم کیک اوردم دور هم بخوریم تو هم که شیطون و دور دون ای اول از همه ناخنک زدی یه چیز دیگه تو الان یاد گرفتی زهرا بگی ووقتی تو تلوزیون میمون می بینی می تونی بگی میمون موز رو  هم می گی مو الان خوابی ولی اگه بیدار بودی و این عکس رو می دیدی حتما تند تند می گفتی ممون ممون ...
11 بهمن 1390

دلبندم اینا رو به خاطر داشته باش

پسرم! همیشه سعی کن لبخند بر لبانت,عشق در قلبت, لطف در نگاهت, محبت در چهره ات, بخشش در رفتارت وحق در زبانت جاری باشد و بس.   عزیزم! وقتي باور داري که مي‌تواني، حتما مي‌تواني! هر آنچه که بايد، انجام بده و به تحقق آرزوهايت ايمان داشته باش؛ هر آنچه که باشند. به آرزوهاي خود ايمان بياور و به گونه‌اي به آنها بينديش که گويي به زودي رخ مي‌دهند .   دلبندم! اگر در زمستان تسليم شوي، اميد شكوفائي « بهار »، زيبايي « تابستان » و باروري « پاييز » را از كف داده اي! مبادا بگذاري درد و رنج يك فصل، زيبايي و شادي تمام فصل هاي ديگر را نابود كند! ...
2 بهمن 1390

برف باریده

کوچول موچولم سلام این یخ ها می بینی؟ دیروز داشتی روی یخ ها  و برف ها راه می رفتی !!!!!!!!!!!!!!!ااخه دیروز برف زیادی باریده بود من از بابایی خواستم ما رو ببره شاه گلی تا بتونیم ازت چند تا عکس زمستونی بگیریم.ولی امان از سرمای شدید خیلی سرد بود و از ترس مریض شدن زودی برگشتیم ولی تو توی حیازمون بیشتر بهت خوش می گذشت .......اخه بابایی تو رو برده بود حیاط  و با هم برف می خوردین تو همخیلی خوشت اومده بود و دیگه تو نمی اومدی ...
2 بهمن 1390

ایهان خوبم

سلام پسرکم عسلکم قند ونباتممممممممممم امروز خیلی پسر خوبی بودی و باهم خیلی خوش گذروندیم حسابی با هم بازی کردیم ............غذا تو هم خوب خوردی و با مامان سر غذا خوردن لج بازی نکردی افرین شیطونکم عسلکم الان می خواستم چند تا از عکس هاتو بزارم اینجا بازم ادا در اورد نمی دونم چرا یه موقع می شه ویه موقع نمی شه امروز با دوستم مهدیس تلفنی حرف می زدم . دوستم که تهران درس می خونه وتو رو هنوز ندیده ازم می خواست عکست رو براش بفرستم منم تو دلم گفتم یه چند تا از عکسا تو بزارم بیاد همین جا تو رو ببینه که نشد ...
2 بهمن 1390

دوست دارم

ببين غمگين ، ببين دلتنگ ديدارم ... ببين خوابم نمي آيد ، بيدارم ... نگفتم تا كنون اما كنون بشنو ... تو را بيش از همه من دوست مي دارم ... . ...
2 بهمن 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کوچولوی من می باشد